فلسفه احکام
 

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان ندای وحی و آدرس nedayevahi.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 825
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 1240
بازدید ماه : 106606
بازدید کل : 11163457
تعداد مطالب : 16946
تعداد نظرات : 80
تعداد آنلاین : 1


حدیث موضوعیاک مهدویت امام زمان (عج)اک آیه قرآناک

 
 
نویسنده : اکبر احمدی
تاریخ : شنبه 17 / 10 / 1398

( ع ) شنیدم که فرمود : خیری در ولد حرام نیست ... ) ) ، ( همان ، ج 20، ص 442 ) . 4- ( ( عن ابی بصیر قال سالت اباجعفر ( ع ) عن ولدالزنا اتجوز شهادته ؟ فقال لا؛ ابوبصیر گوید : از امام باقر ( ع ) پرسیدم : آیا شهادت و گواهی دادن فرزند زنا قابل قبول است ؟ فرمودند خیر ) ) ، ( همان ، ج 27، ب 31، ص 347 ) . اطلاق این روایت در روایت دیگری از امام صادق تقیید خورده و فرموده اند اگر در مورد چیز اندکی باشدو او نیز فرد صالحی باشد، اشکال ندارد، ( همان ، ص 376 ) . در میان روایات موجود، چیزی درخصوص مرجعیت تقلید غیرحلال زاده وارد نشده است واستدلال فقها بر مساله ، از طریق دیگری است که البته بی ارتباط با روایات موجود نیست و با ادله عدم جواز امامت در نماز ( روایات متعدد و معتبر ) ارتباط وثیق دارد .2- اقوال و ادله فقها : الف ) اجماع، برخی بر این مساله ادعای اجماع کرده اند .لیکن در حجیت این اجماع اختلاف است . مرحوم آیت الله خویی آن را اجماع تعبدی نمی دانند .برای آگاهی بیشتر رجوع کنیدبه : الاجتهادوالتقلید، ص 234 ) . ب ) برخی دلیل آن را اصل عدم تخییر دردوران بین تعیین و تخییر می دانند؛ یعنی ، چنانچه دو مجتهد که دارای یک شرایط مرجعیت باشند؛ ولی یکی از آنها حلال زاده نباشد، سپس شک کنیم آیا در تقلید بین آن دو مخیر هستیم یا

تقلید از حلال زاده تعین دارد، در این صورت اصل عدم تخییر است ؛ زیرا در جواز تقلید از خود حلالزاده یقین داریم ؛ ولی جواز تقلید از دومی مشکوک است و در این صورت نمی توان ازفرد متقین دست کشیده و به مورد مشکوک پیوست . ج ) هم چنین ایشان فرموده اند که نمی توان در این باره به سیره عقلا تمسک نمود؛ زیرا سیره عقلارجوع جاهل به عالم است ، بدون در نظر گرفتن این که آن شخص حلال زاده باشد یا نباشد .د ) دلیلی که خود ایشان پذیرفته اند این است که : 1- شارع مقدس نسبت به برخی از مناصب ، شرایط ویژه ای را مقرر داشته اند و کسانی را که دارای یکسری نواقص باشند ( هر چند این نواقص ناشی از تقصیر خودشخص نباشد ) شایسته آن مناصب نمی داند .2- از جمله این نواقص عدم طهارت مولد است . 3- حساسیت شارع در این باره ، تا آن جا است که امامت جماعت را برای چنین افرادی نپذیرفته است . 4- منصب افتا ومرجعیت تقلید، پس از ولایت از اعظم مناصب الهیه است و شان و اهمیت آن از امامت جماعت بسیار بالاتر است . 5- بنابراین به قیاس اولویت کشف می کنیم که شارع این منصب را در مورد غیر حلال زاده نپذیرفته و مورد تاییدقرار نداده است . بنابراین می توان گفت که عمده ترین دلیل فقهی بر شرطیت طهارت مولد مرجع تقلید، قیاس اولویت یا تنقیح مناط قطعی است . مقصوداز قیاس اولویت آن است که در برخی موارد خداوند حکمی را بیان

می کند،سپس مورد دیگری یافت می شود که در مقایسه با آن قطع پیدا می کنیم که شارع این مورد را نیز در نظر دارد .مثلاً در قرآن مجید نسبت به پدر و مادرآمده است : ( ( ولا تقل لهما اف ؛ به آنها اف مگو ) ) . حال اگر شک کنیم که آیااذیت کردن به پدر و مادر جایز است یا نه ، از طریق این آیه حرمت آن را به دست می آوریم ؛ یعنی ، وقتی که آیه شریفه ، اف گفتن را حرام کرده است ؛ به طور قطعی می فهمیم که آزار رساندن - که به مراتب بدتر از اف گفتن است واولی به تحریم می باشد - از نظر شارع حرام می باشد .برای آگاهی بیشتر دراین باره رجوع کنید به : 1- الاجتهاد والتقلید، ص 233 - 236السید الخویی 2- مستمسک العرو الوثقی ، ج 1، ص 40 - 46السید محسن الحکیم 3-مصباح المنهاج ، ص 53السید محمد سعید الحکیم 4- اصول الفقه ، ج 2الشیخ محمدرضا المظفر 5- کتاب های مربوط به علم اصول و فقه استدلالی ( معمولاً به زبان عربی می باشد ) 3- فلسفه حکم : اشتراطحلال زادگی در مرجع تقلید، فلسفه ها و کارکردهای ( Funetions ) متعددی می تواند داشته باشد؛ از جمله این که اسلام در مناصب عمومی و اجتماعی در کنار توانمندی های لازم علمی و حرفه ای ، برای جنبه های معنوی واخلاقی نیز اهمیت شایانی قایل است ؛ زیرا اسلام علاوه بر رتق و فتق عادی امور و حل مشکلات دنیایی مردم ، به نقش تربیتی

و سازنده مسوولان وصاحبان مناصب و تاثیرگذاری آنها در جهت رشد واعتلای اخلاقی جامعه وحرکت به سوی کمال و سعادت آدمیان ، اهتمام جدی دارد . رعایت این نکته به طور طبیعی گذر از یک سری پالایش های دقیق و ظریفی را می طلبد و دین مبین اسلام ، بهترین شرایط و پالایش ها را در نظر گرفته است . این شرایط به دو دسته ( اختیاری و غیراختیاری ) تقسیم می شوند : الف ) شرایط اختیاری ؛مانند سعه صدر، عدالت ، تقوا، دوری از دنیاطلبی و هواپرستی و...، ب ) شرایط غیراختیاری ؛ مانند طهارت مولد و . ...وجود این شرایط باعث می شود که همواره نیک سیرتان و پاک زادگان ، در معرض توجه عمومی قرارگرفته و جایگاه اسوه و الگو در جامعه قرار گیرند .کسانی که با جامعه شناسی فرهنگ ( Socidogy Of Colture ) سر و کار دارند، به خوبی درمی یابند که رعایت این نکات از نظر انتقال فرهنگی تا چه اندازه مهم و حیاتی است واحکام اسلامی چه قدر ظریف و تیزبینانه است . درست است که حرام زاده خود در این مساله بی تقصیر است ؛ اما همین که او در راس یک منصب اجتماعی - به ویژه یک جایگاه رفیع دینی و معنوی - قرار گرفت کارکردهای زیر را به همراه دارد : 1- گریزش و تنفر مردم از او، 2- سرایت تنفر یاد شده ازشخصیت حقیقی او به شخصیت حقوقی ؛ یعنی ، در این جا مقام ومنصب مرجعیت دینی و ...نیز تقدس زدایی شده و جایگاه و منزلت خود رااز دست خواهد داد .از

همین رو یکی از ویژگی های انبیا، عدم ابتلا به اموری بوده است که موجب تنفر طبایع مردم می شود .3- شکسته شدن قبح زنا وزنازادگی و کاهش کنترل درونی افراد نسبت به آن ؛ زیرا وقتی مردم ببینند که چنین کسانی تا بدان پایه بالا رفته اند، بیم داشتن چنین فرزندانی در درون آنان اندک می شود و لاجرم کنترل درونی شان سست تر می شود .4- اشاعه فحشا : طبیعی است وقتی که شخص در مسند بالایی چون مرجعیت قرارگیرد، دارای اشتهار گسترده ای می شود و نام او در هر کوی و برزن بر سرزبان ها خواهد بود و به همراه آن اوصاف نیک و بد - اعم از اختیاری وغیراختیاری - نیز به دنبالش ، ذکر خواهد شد .بنابراین هر کجا نام و یاد چنین مرجعی باشد، بلافاصله مساله حرامزادگی نیز به ذهن ها منتقل می شود واین کاملاً با نظر اسلام مغایر و ناسازگار است ؛ زیرا اسلام می خواهدحتی الامکان نامی از برخی از معاصی بر سر زبان ها نباشد و اگر کسی بدان مبتلا است همواره مخفی بماند؛ زیرا پراکنده شدن نام و یاد گناهان نیززمینه ای برای ابتلا است . اگر در اسلام غیبت کردن حرام است ، یکی از علل آن همین مساله است که زبان ها همواره به خوبی ها باز شود و ذهن ها همواره متوجه خوبی ها باشد تادل ها به سوی آن متوجه گردد و گام ها به سوی آن برداشته شود؛ ولی مساله یاد شده کاملاً جامعه را در جهت مخالف آن سیرمی دهد .5- رد شبهات : در لابه لای

مطالبی که نقل کرده اید، سه شبهه درباره اشتراط طهارت مولد مرجع تقلید به دست می آید : 1- خلاف اسلام است ،2- عقلایی نیست ، 3- موجب حرمان از حقوق اجتماعی است . 1- خلاف اسلام ؛ از کسانی که چنین ادعایی دارند، باید بپرسید به چه دلیل این مساله خلاف اسلام است ؟ آیا آیه یا حدیث صحیح با دلالت قاطع و روشنی برجواز تقلید از غیر حلال زادگان وجود دارد؟ اگر هست کجا است که ما درمیان 114 سوره قرآن و صدها مجامع روایی شیعه و سنی نیافتیم ؟ بنابراین باید آنان مدرکی واضح و معتبر در این باره ارایه کنند .در این صورت قطعاًمسموع خواهد بود؛ ولی در صورت عدم ارایه دلیل معتبر شرعی ، ادعایی پوچ و واهی خواهد بود .2- عقلایی نبودن : منظور از عقلایی نبودن چیست ؟ الف ) اگر منظور این است که در سیره عقلا به طور معمول رایج نیست که در هنگام رجوع به کارشناس و متخصص ، به این مسایل کاری داشته باشند، این مساله درست است و فقها نیز خودشان این موضوع رایادآور شده اند .لیکن نباید همه چیز مساله تقلید را، مانند سیره عقلا به حساب آورد؛ زیرا در سیره عقلا صرفاً جهات علمی کارشناس مورد نظراست ، نه نقش تربیتی والگویی و زمینه های انتقال و پویایی فرهنگی ( Culturalization ) ؛ در حالی که در مرجع تقلید همه امور دخیل است . بنابراین اگر چه تقلید از مرجع ، از جهاتی شبیه سیره عقلایی است ،ولی از جهاتی نیز برتر از آن است و پالایه هایی ( Filters )

فراتر از آنچه درروش های عقلایی معمول است ، می طلبد .ب ) اگر منظورشان از عقلایی نبودن ، نداشتن توجیه عقلی ( RationalTrstification ) و منطقی ( Logicol ) است . پاسخ آن به خوبی روشن است و بخشی از وجوه آن را در فلسفه این حکم بیان کردیم . 3- محرومیت از حقوق اجتماعی : این نیز شبهه عجیب وغریبی است و گویا اشکال کنندگان یا دقیقاً تعریف حقوق اجتماعی رانمی دانند و یا معنای اشتراط جواز تقلید از حلال زاده را، شرط بودن این مساله به معنای این نیست که جلوی فعالیت علمی و اجتماعی شخص غیرحلال زاده گرفته شود؛ بلکه تعیین تکلیف مقلدین است ؛ یعنی ، اگر دو نفر باوجود سایر شرایط یک نفرشان حلال زاده و دیگری غیر حلال زاده باشد، دراین صورت مقلد باید نفر اول را برگزیند .حال اگر کسی از نفر دوم تقلید نکند، چه حقی از او گرفته شده است ؟ مگر تقلید کردن دیگران از حقوق مجتهدین است ؟ واقعیت تقلید این است که غیر مجتهد در احکام خود، ازکسی تبعیت کند که رای او نزد خداوند حجت باشد و در قیامت او را معذوربدارد، و این هیچ حقی برای دیگری نیست . بنابراین در این جا بین وظیفه مقلد و حقوق دیگران خلط شده و مغلطه آشکاری صورت گرفته است. ;


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





موضوعات مرتبط: فلسفه احکام
برچسب‌ها: فلسفه احکام
 
 
این وب سایت جهت بسط وگسترش فرهنگ قرآنی ، با لا بردن سطح آگاهیهای دینی اعتقادی تربیتی